- جان سوز
- سوزناک
معنی جان سوز - جستجوی لغت در جدول جو
- جان سوز
- آنکه یا آنچه جان را بسوزاند، سوزناک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه و حفاظ جان پناه
آنکه یا آنچه اندکی جان و رمق بدهد، برای مثال خورش دادشان اندکی جان سپوز / بدان تا گذارند روزی به روز (فردوسی۱ - ۱۹۳)
برپاکنندۀ فتنه در جهان، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه
خانه و حفاظ
جان پناه، پناهگاه، غار یا حفره ای در کوه و بیابان که از سرما به آن پناه ببرند
آنکه بسختی جان دهد، دیر میر، کسی که در سختیها و مشقتهااستقامت کند، ممسک لئیم
کسی که جان خود را فدا کندکسی که جان خویش را در معرض خطر اندازد
کسی که به سختی جان بدهد، کنایه از کسی که در سختی ها و مشقت ها پایداری و استقامت داشته باشد، کنایه از خسیس، لئیم
آنچه روح و روان را نشاط و آرامش بدهد
در علوم سیاسی منظور مجموع کشورهای درحال توسعه است، جهان اول شامل کشورهای بزرگ صنعتی غرب و جهان دوم شامل کشورهای بزرگ صنعتی کمونیست پیش از فروپاشی شوروی سابق بوده است
کسی که جان خود را فدا کند
ویژگی چیزی که از حرارت زیاد ظاهرش سوخته و باطنش خام باشد مثل گوشت، برای مثال دل را ز درد و داغ به تدریج پخته کن / هش دار، خام سوز نسازی کباب را (صائب - لغت نامه - خام سوز)
خانمان سوز، ویژگی امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از میان رفتن خانه و خانواده می شود
خدا، آخشیجان